۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

هفت ماهگی

کی فکرشو میکرد تو هفت ماهت بشه .دارم بزرگ شدنتو میبینم غلتیدنتو پا خوردنتو رو پا ایستادنتوغذا نخوردنتو ریزه میزه موندنتو نخوابیدنتو حرف زدنتو هر چند نمی دونم چی میگی.










۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

خیلی وقته که ننوشتم

سلام دختر عسلم
به مناسبت وزن اضافه کردن لباس سایز 1 پوشوندم آخه از بس که سایز صفر پوشیدی از رنگ و رو رفتن همشون.


آخرین باری که نوشتم شروع کولیک بود و الان به نظر میرسه که داره کم میشه.


لباس نو خریدم واست بوووس چقد بهت میاد.


وعده های شیر شده 60 تایی و هر بار هم نیم ساعت عمودی نگه داشتن و ... که دیگه عادت شده واسم.


و اما کارای جدید:


دست دراز کردن و گرفتن و خوردن همه چیز.
صداهای عجیب و غریب اااااااوووووووویییییییییییییی.
فوت کردن و حباب درست کردن.
جیغ زدن.
از شب تا صبح پس زدن پتو با پا.
این ماه 3 بار هم غلت زدی تنبل.


یه عالمه عکس جدید داری که بعدا تو عکس های 4 تا 5 ماهگی میذارم.

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

کولیک

عسلم دیروز دل درد داشتی.تا حالا اینجوری نشده بودی از 2 ظهر تا 7 هیچی نخوردی و گریه کردی بعدش 90 سی سی خوردی و باز هم گریه کردی.2 بار دیگه هم شیر خوردی و گریه کردی تا بالاخره ساعت 1:30 مثل همیشه خوابیدی. دکتر یه داروی جدید داد که خوب شی.فردا 4 ماهت میشه با وزن 5 کیلو قد 61 و دور سر 41. بعد از کلی جیغ و گریه وقتی برگشتیم خونه غرق خواب بودی



۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

عکس های 3 تا 4 ماهگی











4 ماهگی و واکسن




گل نازم 4 روز دیگه 4 ماهت میشه و وقت واکسن 4 ماهگیه.بهت قول میدم نذارم تب کنی. من و فرشته مهربون همیشه مواظب قلب کوچولوت هستیم.

عاشورا







۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

چقد سفید بهت میاد مامانی